Tuesday, September 07, 2004

با تو آغازميكنم چرا كه ...

پیش از آغاز
چنانکه ازمطالب خود این جزوه نیز دانسته خواهد شد دربرو بروی پاگذاری جامعه روحانیت در مبارزه سیاسی علنی یعنی در سالهای 43 -1341 مطالب این جزوه تنظیم شدند وبدیهیست که این مطالب نخست به صورت شفاهی درمحافل گوناگون وبا عناصر گوناگون طرح شدند وسر انجام به صورت کتبی تدوین شدند.
*انگیزه نوشتن این مطالب به این صورت بود که یکبار که نویسنده بایکی از سران ((نهضت آزادی ایران))ملاقات کرد بحث به بن ست مبارزاتی کنونی وپیداکردن راهی برای شکستن این تنگنا کشید و آن کس بموضوع نارضایتی عمومی مردم گوشه ای زد وراه حل را در
گذشتن ازهمین مجرابیان کردبدنبال سخنان اواین کمترین نیزضمن تایید نظر وی شعار ها یی را که در همین زمینه بنظرم میرسیدند – و حتی پیشتر در جزوه ای که در تفسیر 15 خرداد 1342نوشته بودم - یاد آور شدم. سخن کوتاه قرار شدکه من این مطالب را بنویسم وآنچه خوانده میشود همان جزوه ای است که این کمترین نوشت. *برنامه ای که برای این جزوه تنظیم شد این بود که:
الف- نخست جزوه بدست مصدق و نیز دیگر سران نهضت آزادی ایران - که بیشترشان در زندان بودند-رسانیده شود وتایید آنهاگرفته شود.
ب - جزوه ازسوی نهضت آزادی ایران با سه تن از بزرگان جامعه روحانیت یعنی آیت الله خمینی و آیت الله میلانی و آیت الله شریعتمداری درمیان گذاشته شود و فتوای تایید آنها
گرفته شود .
پ- جزوه درتعدادی هرچه وسیعتر چاپ وپراکنده شود.
* درچگونگی پیاده کردن این برنامه دو روش پیشنهاد شد. یکی پیشنهادی با این مضمون که : پیشنهادهای مربوطه با مصدق و دیگر سران نهضت آزادی و همچنین سه تن آیت
الله یاد شده نخست بشکلی محرمانه درمیان گذاشته شود وپس از گرفتن تایید آنان چاپ
وپراکنده شود
ودومی پیشنهادی بود با ین مضمون که پیش از چاپ وانتشار نخست آنرا بدست مصدق و
دیگر سران نهضت آزادی برسانیم و تایید آنها را بگیریم منتها بدون درنگ آنرا چاپ و منتشر کنیم وبدینسان باجامعه روحانیت بشکلی محرمانه تماس برقرار نکنیم وبگذاریم که جامعه روحانیت در برابرپرسشهای علنی توده ها قرار گیرد .
روشن است که پیشنهاد دوم بر پایه بدبینی نسبت بجامعه روحانیت بالا رفته بود بهررو عملا پیش نهاد اول پیاده شد.
مصدق نامه تاییدی زیرکانه یی داد که در خلال آن نسبت به پیشوا ویا پیشوایان نوینی که میدان داری میکردند. اظهار بدبینی کرد. البته بشیوه خودش .
سران نهضت آزادی همگی آنرا تایید کردند.
ولی تاریخچه رابطه با آن سه آیت الله عظما:جزوه نخست به مشهدنزدآیت الله میلانی که نسبت به نامبرده خوشبینی بیشتری وجود دا شت برده شد آیت الله مطالعه فرمودند و آنرا به سختی مورد تایید قرار دادند تا آنجا که نیمه شیان عزم سفر قم کردند تا شخصا آنرا به آقایان آیت الله خمینی و شریعتمداری برسانند و تایید آنها را بگیرند البته بدون درنگ
استدعا شد که عزم سفر را رها فرمایند . ورها فرمودند با اینهمه حضرت آیت الله میلانی
اظهار نظر غایی خود را به سه روز بعد محول فرمودند .
سه روز بعد رسید. و با نهایت شگفتی شنیده شد که حضرت آیت الله میلانی مضمون جزوه را نادرست اعلام میفرمایند ونسبت به انجام آن خوشبین نمیباشند ودر نتیجه حاضر بتایید آن نیستند. ناچار جزوه راهی قم شد. و نخست به نزد آیت الله خمینی برده شد.
زیرا خوشبینی نسبت بحضرت آیت الله شریعتمداری از همه کمتر بود. بهر رو حضرت آیت الله خمینی نیز جزوه را مطالعه فرمودند. سخت به شور آمدند و حتی فرمودند : ما که
بسیاست واردنیستیم .بایستی ما را راهنمایی کرد. فروتنی حضرت آیت الله خمینی باعث
شرمساری شد. از سرگذشت مشهد با ایشان سخنی در میان گذاشته نشد. و در نتیجه
حضرت آیت الله نیز اولا آمادگی خود را برای امضای فوری بیان داشتند و ثانیا عزم دیدار
حضرت آیت الله شریعتمداری رافرمودند تا خود شخصا آنرا با ایشان در میان گذارند وامضای تاییدی ایشان را نیزبگیرند وبا اینهمه حضرت آیت الله خمینی نیز پاسخ نهایی را به سه روز
دیگر موکول فرمودند. سه روز دیگر آمد و در نهایت شگفتی شنیده شد که ایشان هم همانند حضرت آیت الله میلانی نسبت به درستی و انجام پذیری پیشنهادها ناباورند و به
ویژه نگران آ نندکه مبادا بی محلی به فتوای سران مذهبی ازسوی توده باعث فرونشینی حیثیت جامعه روحانیت شود.
مرحله بعدی سیر جزوه نیز با همه اینها طی شد. یعنی جزوه بنزد حضرت آیت الله شر - یعتمداری نیز برده شد. صحنه سوم نیز درست همانند دوصحنه های دیگر بود.
اینک پیش گرفتن راه نوینی برای انجام این تزها ضرورت دا شت یک پیشنهاد این بود که با اینهمه جزوه در تعدادی وسیع چاپ و پراکنده شود وداستان برخورد سه آیت الله عظما نیز با مردم درمیان گذاشته شود. لیکن عملا این پیش نهاد کنار گذاشته شد. ودر عوض جزوه راهی جلسات جبهه ملی سوم شد. ودر این جلسات به مدت نه ماه در باره آن کشمکش شد. کشمکش همچنان ادامه داشت که ضد انقلا ب با یک ضربت آهسته دمش بقایای
جبهه سوم را نیزا زهم پاشید واین جلسات نیز ختم شد.
دیری نگذشت که جزوه در خانه یکی از سران نهضت آزادی بدست پلیس ا فتاد و دیری دیگر هم نگذشت که حقوق کارمندان دولت را ببانکها سپردند یعنی حقوقها چکی شد.
گفتن دارد که جزوه یی که بدست آیت الله های یاد شده رسانیده شد درست همین جزوه نیست .در برخی قسمتهای آن دستکاری شده است تاباب دندان آ یت اللهان شود.
بهررو بدینسان این پرونده بصورتی محرمانه بسته ماند تا اینکه این کمترین برای نخستین بار در جزوه یی که بنام چند نگاه شتابزده نوشتم از آن یادی کردم و در سال 1352کل این پرونده را که شامل نامه مصدق یکنامه که این کمترین از قول مهدی بازرگان برای مصدق نوشته بودم ونیز عین جزوه یی که بدست آقایان آ یت الله ها داده شد وهمچنین جزوه یی
که اینک خوانده میشود
بصورت پلی کپی مرکبی چاپ شد وهمگی آنها برای پخش دراختیار چریکهای فدایی خلق گذاشته شد وچریکهای فدایی خلق نیز بهیچوجه آنرا پخش نکردند.بطوریکه که حتی یکی از آنها رانیز به مجاهدین خلق ندادند. وا لبته از این شیوه خود نیز نه هرگز یادی کردند ونه هرگز علت آنرا باز گفتند. و ضمنا بعدها هم که این کمترین حتی یک نسخه از آن را برای خود خواست همان یک نسخه را نیز ندادند هرچند قول دادند وبه فراوانی.
روشن است که دیگر ازهمگی آن پرونده بیش از آنکه اینک پیشکش شده است در دست نداشتم واین هم به صورتی تصادفی دردبه فراموش شده یی پیدا شد. ضمنا یاد آور شوم که این جزوه بدست آمده بحدی رنگ و رو رفته و محو بود که ناچار برخی از وا ژهای آن بصورت حدسی نوشته شد.
گفتنی است جزوه یی هم که در تفسیر 15خرداد در همان ماهها و هفته های پس از 15خرداد1342 نوشتم بعدها به صورت تایپی در چند نسخه دراختیار چریکهای فدایی خلق
گذاشتم وچون خود دیگر از آنها حتی یک نسخه نیز نداشتم لذا از فداییان خواستم تا یکی از آنها را باز پس دهند. ولی ندادند. هر چند قول دادند وبفراوانی .
* این جزوه دارای یک زیرنویس بلندی هم درباره تضاد امریکا و انگلیس در ایران بود که براستی بهیچوجه نمیشد خواند . ودر نتیجه گذاشته نشد.

مصطفی شعاعیان
1353


جزوه ارسالی بدکتر مصدق با نامه زیر همراه بوده است.
سلام بپدربسیار گرامی وخوبم
ویندل ویلکی فرستاده و مخبر مخصوص پرزیدنت روزولت در جنگ جهانی دوم درکتاب خود موسوم به ( یکد نیا ) در مصاحبه خود با ژنرال مونتگمری فرمانده نیروهای انگلیس در آفریقا مینویسد:
وقتی از ایشان (ژنرال مونتگمری ) درباره رمل سوال کردم پاسخ گفت: رمل ژنرال آزموده و ماهریست اما یک نقطه ضعف دارد و آن اینستکه تاکتیکهای خود را تکرار
میکند. ومن از این نقطه ضعف استفا ده نموده واورا شکست خواهم داد.
واقعا هم صحیح نیست که یک فرماندهی ویا یک رهبری سیاسی پیوسته مثل کنه بیک تاکتیک چسبیده و بدون توجه به اوضاع و احوال روز وبدون توجه بتغییرات وتحولاتی که در صحنه مبارزه حاصل شده است همچنان همان تاکتیک اولیه خود راتعقیب کند.
یک رهبری آگاه ومسلط موظف است ضمن اینکه هرگز از هدف استراتژیکی نهضت غفلت نمیکند و ضمن اینکه هرگز اصول را فدای تاکتیک نمیکند دائما بکوشد که بسته بشرایط و موقعیت خود و حریف تاکتیکهایی را انتخاب کند که احتمال پیروزیش در همان حدود امید بخش باشد.
اینک با پیشنهاداتی که در خلال این رساله تقدیم شده است تاکتیک جدیدی جهت مبارزات ضد استعماری ملت ایران ارائه داده میشود .
از آنجائیکه زحمت جمع آوری وتهیه آمار موردنیازاین جزوه بعهده دوستان دیگری بوده است وبا همه زحمتی که متحمل شده اند بعلت اینکه کشور ما حتی در فقر آماری نیز بسر میبرد هنوز نتوانسته اندکلیه آمارهای مورد لزوم را تهیه کنند لذا جزوه بدون درج ارقام فعلا به حضورتان تقدیم میشود بدیهیست که فقدان این اعداد ضربتی برمتن و بنیان نوشته نخواهد زد و از طرفی حساسیت شعارها و پیشنهاداتی را که بروی شان انگشت گذاری شده است تخفیف نخواهد داد.
چون چندی در مسافرت بودم نتوانستم در همان اوایل نوشتن این صفحات آنها را تقدیم حضورتان کنم. از اینرو نسبت با ختلافی که در تاریخ رساله به تاریخ این نامه دیده میشود عذر میخواهم.
در خاتمه متمنی است در صورت امکان روی هر یک از نکات این جزوه اگر نظر خاصی داشتید لطف فرموده بنویسید تا ابهامی در آن باقی نماند
آرزومند دیدار شما پیروزی ملت ایران را
مهندس مصطفی شعاعیان
3/3/43

پیشگفتار
گندیدگی مغز نهضت درگذشته باعث شکستهای پی درپی شده است که نتیجه آن یاس درماندگی و بی پناهی مزمنی است که اکثر مردم را از تحرک انداخته است. و در عوض دستگاه حاکمه ایران عملا دربسیاری ازمانورها خود موفقیتهایی کسب کرده است.
و تا حدود امکان بخاطر ضعف کمی و کیفی نهضت با همه پوشالی بودن و وابسته بودن معذالک با قدرتی نسبی برپای ایستاده است. وظیفه فرماندهی دلسوز نهضت در چنین
شرایطی از یک طرف ارزیابی قوای خود درک چگونگی آنها وضع مواضع قدرت تحرک شکل سازمانی تشخیص روحیه وبالاخره مطالعه علمی ودقیق همه زوایا وکیفیات نیروهای ملی و از طرفی دیگر ارزیابی قوای خصم مطالعه عمومی در وضع سنگرهای حریف قدرت تحرک آنها در مواضع مختلف چگونگی روحیه وبالاخره کشف نقاط ضعف دشمن میباشد.
ما چنین تحلیلی را انجام داده ایم.(فصل اول ودوم)
* * *
متجاوزاز یکصد سال شکست مداوم که ضمن همه فداکاریها برملت ما تحمیل شده است و تجربیات اسفناک سالهای اخیر باعث شده است که مردم ما دیگر به سادگی حاضر نباشند فدای کج سلیقگی عدم بصیرت و یا احیانا خیانت های این یا آن رهبر بشوند. وبعلاوه یک نوع دیرباوری وعدم اعتمادبر زندگی اکثر مردم ماسایه انداخته است لذا وظیفه یک فرماندهی تاکتیکی علمی و شرافتمند ایجاب میکند که از یکطرف بعلت عدم توازن نیروهای ملی وضد ملی بنفع نیروهای استعماری و از طرف دیگر بعلت لختی وعدم تحرک کافی مردم تاکتیکهایی انتخاب کند که تا آخرین حد امکان نیازمند جانبازی نباشد وخطرات جدی و مهلکی نیروها راتهدید نکند واز جهتی لااقل درتئوری احتمال بدست آوردن پیروزی آن در عمل زیاد بوده باشد تابدین صورت با برانگیختن امید مردم به پیروزی ازیکسو. وجهت دادن و به مبارزه کشاندن آنها با کمترین خطر و یا هیچ خطری از سوی دیگر ملت را برای مبارزه وپیکارنهایی با استعمار ونوکران خانگی آنها آماده کند.
ما چنین تاکتیکی را یافته ایم (فصل دوم وسوم)
* * *
دشمن در همه جا قوی نیست هرچند در همه سنگرها دارای تفوق کوبنده ای باشد بهدر دادن نیروها برای رخنه درمواضع قوی خصم – بااین ضعف نیروهای ملی – احمقانه ونیزغیر ممکن است. یافتن موضع ضعیف و حمله تاکتیکی بدان سنگر اینست وظیفه رهبری آگاه واصیل .
مااین نقطه ضعف دشمن را به خوبی تشخیص داده ایم(فصل سوم)
* * *
یافتن نقاط ویامواضع ضعف دشمن کافی نیست چه بسادرهمان سنگری که حریف ضعیف است ماهم ضعیف باشیم همینکه نقطه ضعفی از خصم دیده شد نمیتوان همه قوای
خود را برای حمله بدان به خطر انداخت بیشتر میبایستی چنان منطقه ضعفی ازدشمن را کشف کرد که نهضت دارای حداکثر قدرت درمقابل آن بوده باشد و آنگاه وسایل لازم جهت
این حمله را نیز آماده کرد. برای هر عملی میبایستی وسایلی متناسب با آن انتخاب کرد.
یک رهبری اصولی نمیتواند تاکتیکهای خودرابدون توجه بوسایل آن تنظیم کند.
ماهمچنین قضیه وسایل رانیز حل کرده ایم (فصل چهارم)























فصل اول
مبنای مبارزه درشرایط خاص
کیفیت نیروهای ملی

بدبختی است پس از دهها سال مبارزه دائم پس از دادن همه گونه تلفات پس از چندین بارشکست دردناک وبالاخره پس از تحمل هزاران رنج و عذاب که متجاوز از یکقرن است که با سرنوشت ملت ما همراه شده باز هم در مقابل این سوالات اولیه قرار گرفته ایم. چه میتوان کرد ؟ چه باید کرد ؟ ازکجاباید آغازکرد ؟ وبالاخره چگونه مبارزه کنیم ؟
ملت ما تاکنون قیمت های وحشتناکی برای اشتباهات.کوری.بیسوادی سیاسی وبالاخره خیانتهای آنها که رهبری رادر دست داشته اند پرداخته است. و معذالک هنوز هم ترکیبات
و تحولات درونی نهضت بصورت قاطع موید سردرگمیها وانحرافات نیست. و متاسفانه هنوز هم آثاری که نشاندهنده افتادن کامل نهضت برشکل دقیقی ازمبارزه که شایسته مبارزات
جبهه یی وسیع بوده باشد نیست. یکی از عواملی که میتواند ازلحاظی مایه امیدی بوده باشد ایستادگی دانشگاه فداکار و پرشوردرمقابل رهبری کودن وحتی خاین است.
سرگردانی و حتی گمگشتگی دردناکی بر افکار بیشتر آنها که هنوز وجدان مبارزه شان کور نشده سایه انداخته است نظریات متفاوتی برای ادامه مبارزه و چگونگی آن پیشنهاد
میشود. بعضی سازمانها ومحافل مبنایی برای مبارزه انتخاب کرده ودرهمان پایه روشهایی نیز برای مبارزه (بعضی هم برای تعطیل مبارزه ) ارائه میدهند رویهمرفته میتوان گفت که فعلا دو پیشنهاد کلی جهت مبنای مبارزه وجود دارد که یکی شعارهای سیاسی ودیگری شعارهای اقتصادی است که ما طرح میکنیم.
بدیهیست که هر کس شعار خود را تنها عامل تعیین کننده وبرای وحدت کلیه نیروهای ضد استعماری و ملی از یک طرف و وسیله ای قاطع برای خروج نیروهای ملی از بحران موجود
ازطرف دیگر میداند.
آنها که مدافع شعارهای سیاسی هستند مبنای مبارزه را مبارزه علیه دیکتاتوری اعلام میکنند و خیال میکنند که اگر بر این پایه شعارهایی ارائه دهند میتوانند بدینوسیله کلیه نیروها راعلیه این دستگاه دیکتاتوری بمیدان کشند ونهضت را به میان مردم برند وبحران را حل و و رفع کنند و مبارزه را رونق دهند ولی ما ضمن اینکه نسبت به دیکتاتوری و قانون شکنی وآزادی کشی نهایت نفرت وخصومت را داریم معذالک نمیتوانیم منطقا قبول کنیم نفرت از دیکتاتوری میتواند در حال حاضر نهضت ملی را که از مردم دور مانده بیک نهضت باصطلاح توده یی و جمعی مبدل نماید زیرا با توجه به سطح نازل درک عمومی با توجه با ینکه مدت چهار سال کلمه قانون بعنوان شعار سیاسی بجای کلمه دیکتاتوری (که از لحاظی نیز وسیعتر و اصولی تر میباشد) نشسته بود و نهضت را نه تنها کمترین تحرکی نبخشید بلکه انگیزه یی برای ایجاد و تحکیم دیکتاتوری ظلمانی حاضر نیز شد با توجه باینکه کادری که بتوانند این شعار را طوری درمیان مردم برد و طوری تفسیرکند که مردم همه بیچارگیهای خود را از دیکتاتوری بدانند نداریم و با توجه باینکه کلمه دیکتاتوری و فاشیسم ضمن داشتن همه نفرت انگیزی وکراهتش نمیتوانند درتوده ملت ما آن تحرکی را ایجاد کنند که در ملل اروپا بنظر ما مبارزه علیه دیکتاتوری بعنوان مبارزه فوقانی و درجه اول وبعنوان شعار روزنهضت درشرایط حاضر مبنای مناسبی برای ساختمان نهضت نیست.
درحالیکه فعالیتها محدودترمیشونددرحالیکه مردم دیگر حاضر نیستند بسادگی وارد میدان مبارزه شوند در حالیکه مردم هنوز از زیر بار اشتباهات و خیانتهای گذشته رهبری کمر راست نکرده اند نمیتوان با ارائه شعارهایی که از نظر منطقی درست و کلاسیک صحیحند ولی قدرت جذب توده ها را در عمل ندارندملت رابحرکت واداشت. دراین حال میبایستی مردم را بچنان مبارزه یی دعوت کرد که در قدم اول با خطرات سختی مواجه نشوند. که متاسفانه شعار مبارزه با دیکتاتوری بهیچوجه منطبق با ضروریات فوق نیست .
بدیهیست که کوبیدن دیکتاتوری وابسته باستعمار میتواند یکی از وظایف جدی نهضت بحساب آید و در واقع مطالب فوق درنفی اصل مبارزه سیاسی و مبارزه علیه دیکتاتوری نیست بلکه در نفی مبنا بودن آن درشرایط حاضر است .
بهر رو ما مبنای دیگری را برگذیده ایم وآن نارضایی میباشد که گریبان همه را گرفته است این نارضایتی به حدی وسیع است که از محرومترین روستائیان ورشکسته سیستان تا احیانا بسیاری از مامورین سازمان منحوس امنیت را نیز دربر گرفته است همه نا راضی میباشند ارتشی کارمند کارگر روستا دانش آموز دانشجو بازاری کارخانه دارپلیس ژاندارم دوره گرد بیکار باکار حتی سازمان امنیتی و بالاخره همه و همه جز معدودی که این نارضایتیها و فجایع ثمره کارآنهاست ناراحتند با این وصف بنظر ما این مبناهر چند که وسیع
وهمگانی است وهرچند که میتواند همه مردم را به هم پیوند دهد معذالک اگر بخواهیم دربها دادن بآن دچار افراط شویم اشتباه خطرناکی را از ابتدا مرتکب شده ایم.
اما بدون اینکه بدانیم که از این نارضاییها چگونه میتوان و میباید استفاده کرد در واقع دچاریک نوع کلی گویی خواهیم شد اغلب محافل و عناصری که قضایا را نه در عمل بلکه فقط در ذهن حل میکنند به وجود همین نارضایتی قانع شده ودل خوش میکنند .
در صورتی که حتی بجرات میتوان گفت که ملت ایران در طول تمام تاریخ طولانی اش هرگز از حکومتش هایش راضی نبوده است و خصوصا در یک قرن اخیر بجز دوران طلایی و کوتاه دولت مصدق که آنهم تنها به دولت وی امیدهایی داشته است حتی از کلیه دستگا ههای حاکمه نفرت هم داشته است و معذالک نتوانسته است بر مقدرات خود حاکم شود نارضایتی یک واقعیت عینی و آنهم بسیار عینی است چگونگی استفاده کردن بموقع از آن بسته بشرایط روز است که میتواند اصالت و تشخیص یک رهبری علمی را نمایان کند لذا قبلا باید دید که این نارضایتیها در موقعیت فعلی چگونه است.
بنظر ما این نارضایتی از لحاظ مبارزه و پیکار علیه بانیان آن اگر از جمعی نیروهای آگاه و فداکار شهری بگذریم در مجموع قبل از اینکه یک نوع نارضایتی اکتیو فعال بوده باشد یکنوع نارضایتی پاسیف و نفرین آلود است که خود از یک جهت عمده مولود اشتباهات مداوم پی درپی کسانی که خود را برهبری ملت رسانیده اند (و هم چنین آنها که هنوز هم بدون لیاقت –تا ملت با قدرت آنها را نکوبیده است – دم از رهبری میزنند )
اغلب میگویند که با نیروهای پاسیف وغیر فعال کاری از پیش نمی رود اینچنین اشخاص پیوسته بین نتیجه مبارزه و آغاز آن تفاوتی قائل نیستند درست است که هرگز نهضت نمیتواند با تکیه به یک مشت نیروهای بی تحرک و یا کم تحرک به نتیجه برسد ولی به نظر ما میتواند وباید با همین نیروها آغاز کند وباضافه اگر صحیح است که خصیصه فعلی مردم ما را درمجموع عدم تحرک تشکیل میدهدپس یک رهبری تاکتیکی موظف است که برهمین پایه برای برانگیختن شوق مردم بمبارزه حرکات ومانورهای خود را آغاز کند . متاسفانه کسانی که در میهن ما از رهبری مبارزات سیاسی دم میزنند هنوز نمیدانند که در بسیاری موارد استفاده بموقع از امکانات کوچک ناچیز در صورتیکه منطبق با شرایط عینی مبارزه باشد بخوبی میتواند عامل تحرک جدی توده ها وکشانیدن هر چه بیشتر مردم بفعالانه ترین مبارزات تعیین کننده باشد . در هر حال میبایستی به روی این واقعیت که نارضایتی عمومی مردم میهن ما در شرایط حاضر جنبه پاسیف و غیر فعالش برجنبه اکتیوبشکل عظیمی می چربد دقیقا تکیه کردوبرهمین پایه نیز روش مبارزه را تنظیم کرد وتازه در بررسی این نکته نیز سرسری نگذشت.








فصل دوم

ارزیابی قو ا ی د شمن
تضاد امپریالیست ها در ایران
کیفیت نیروهی روز نهضت

نهضت ملی ایران همانطور یکه از نامش پیداست یک نهضت ضد استعماری و ملی است
و در واقع لبه تیز شمشیر مبارزات ملت ما قبل از هر چیز در اوضاع کنونی میتواند متوجه استعمار وحکومت وابسته بآن باشد
ولی خوشبختانه و یا بدبختانه بهر رو وضع استمار در میهن ما دارای بدانصورت که در کشورهای تمام مستعمره متداول است نیست برای هندوستان نشان دادن استعمار بسیار ساده بود زیرا مردم از نزدیک کسانی را در بالای سر خود میدیدند که از کشورشان نبودند که از میان ملت شان برنخاسته بودندکه بلاخره خودشان نبودندآنهابخوبی میدیدند که همه ادارات و مناسبات کشورشان بدست انگلیسهاست و با وضوح میدیدند که کسانیکه رنگ وزبانشان وزندگی شان با آنها یکسان نیست چه فجایعی انجام میدهند اینها کاملا صریح و پوست کنده و روشن بود و هر چند که طبقات بالای اجتماع مانند مهاراجه ها و فئودالها دقیقا با دشمنان ملت همکاری میکردند و بعنوان تکیه گاههای طبقاتی استعمار وضع امپریالیزم انگلیس را در هند تثبیت میکردند معذالک وجود علنی
انگلیسیها در هند واز نزدیک رابطه داشتن مردم با آنها واز طرفی اعمال زور وظلم توسط خود انگلیسیها بمردم در عین حال عواملی بودند که نهضت هندوستان میتوانست از آنها بنفع خود بهره برداری کند و شکل علنی استعمار را با وضوح تمام در همه زوایا
وشئون زندگیشان نشان دهد ولی در میهن ما قضیه بشکل دیگریست . در واقع به جای اینکه استعمار در کشور ما رسما بدست خود عمل کند بدست عوامل داخلی خود اقدام میکند و لذا نشان دادن فجایع استعمار در این کشور بسیار مشکل تر از کشورهاییست در آن استعمار با همه وضوحش برپای ایستاده است بقول ژان پل سارتر نیمه مستعمره همان مستعمره است باضافه دورویی وتقلب امپریالیست ها پیوسته در کشورهای نیمه مستعمره مانند کشور ما توسط طبقات و گروههایی که منافعشان با منافع آن استعمار پیوند خورده است منافع خود راحفظ میکنند و از طرفی نیز آن دستگاه ومناسبات را در برابر جنبشهای ملی وخطرات دیگرمحفوظ میدارنددستگاه حاکمه ایران باهمه خصایص ارتجاعی ومحکوم به زوالش در واقع بهترین ابزار دست امپریالیستی مانند استعمار انگلیس برای در هم شکستن نهضت های ضد استعماری از یکطرف و حفظ هر چه بیشتر منافع آن امپریالیسم در مقابل جنبشهای ملی و امتیاز طلبی های سایر امپریالیست ها در شرایط خاص خود از سوی دیگر است از این جهت زوال امپریالیزم و استعمار در میهن ما نیز ممکن نیست مگر اینکه متقابلا دستگاه وابسته بآن و مناسباتی را که حافظ منافع استعمار در کشور ما میباشد در هم بشکنیم مادام که سیستم حاکم ایران میتواند منافع استعمار را درایران حفظ کند و مادام که طبقات مسلط و حاکم بعنوان پایگاههای استعمار منافع ملی ما را زیر پا میگذارند تنها راه انهدام امپریالیزم در این سرزمین درهم شکستن
این مناسبات و واژگون کردن بساط آقایی این طبقات است از اینرو میبایستی دقیقا توجه داشت که وقتی دم از استعمار زده میشود و وقتیکه میخواهیم دشمنان ملت را در هم بشکنیم در واقع قبل از هر چیز میبایستی این طبقه حاکم را درمجموع بزانو در آوریم.
ولی برای اینکه بتوانیم علیه دشمن خود حمله یی را آغاز کنیم قبل از هرچیز لازمست تا آنجا که امکان دارد قوای حریف را ارزیابی کنیم ونقاط ضعف وقدرت آنرا مشخص سازیم و با حمله بدان قسمت از زنجیر که از همه سست تر است در خط دشمن شکاف ایجاد کنیم.
بنظر ما دستگاه حاکمه ایران لااقل با قوای زیر دربرابر نهضت ملی ایران ایستادگی میکند:
1- ارتش وسیع : با مناسباتی که عملا برای خدمت به همین دستگاه خائن و اربابان خارجی آن تنظیم شده است این ارتش هرچنددرمقابل تهاجمات نظامی خارج از مرز قدرت
کمترین مقاومتی را ندارد و هر چند که اصولا نه یک ارتش استرا تژیکی و نه یک ارتش
تاکتیکی است و هرچند که هم از لحاظ تحرک بنفع مردم در مقابل بیگانگان هیچگونه ارزشی ندارد ولی همانطوری که یکی از فرماندهان آن در آمریکا اعلام کرد: در عوض برای سرکوبی نیروهای ملی و جنبشهای ضد استعماری با وصفی که تا بحال ملت داشته است قابلیت و اعتبار کافی دارد .
در واقع ستون فقرات حفظ مناسبات موجود را همین ارتش تشکیل میدهد. و دستگاه هم برای اینکه کمترین خللی در این ستون پیدا نشود با اختصاص دادن بزرگترین قلم بودجه کشور برای آن میکوشد تا با راضی نگه داشتن آنها و مسلط کردن آنان بر بقیه مردم آنرا
پیوسته بنفع استعمار وبزیان ملت حفظ کند.
هرچند باهمه این اوصاف نارضایی به صورت یک امر همگانی ارتش را هم در برگرفته است معذالک نارضایتی دراین موضع بعلت روابط پلیسی خطرناکی که برهمه جا حکومت میکند عدم تحرکش درشرایط فعلی حتی ازسایر گروههای اجتماعی بیشتر میباشد.
و درنتیجه نمیبایستی آنرا برای خود درچنین موقعیتی نیرویی فرض کنیم. باید دقیقا توجه داشت که ارتش ایران هرچند از لحاظ شکل و مناسبات استعماریست و هرچند که عملا به چماق امپریالیزم برای در هم کوبیدن نیروهای ملی تبدیل شده است معذالک از لحاظ افراد و نیروهای تشکیل دهنده آن در پایین قابل تایید است و با بعضی تفاوت ها ی جزیی
کلیه احساسهایی که در سراسر کشور جریان دارد در اعماق زندگی افراد پایین ارتش نیز حکمفرماست زیرا در واقع مصالح توده یی ارتش را که عبارت است ازسربازان ودرجه داران باشدهمین ما برادران و فرزندان ما فرزندان کارگران و دهقانان و بالاخره دردمندترین طبقات
کشور تشکیل میدهند واز اینرو باید کاملا امیدوار بودکه بارشدنهضت ودربر گرفتن روستاها وکارخانه ها درواقع بتوان جناههایی ازارتش رابه نیروههای ذخیره وحتی اکتیونهضت تبدیل کرد وبدینترتیب این اسلحه دشمن رانیز نه تنها از چنگ حریف خارج کرد بلکه به ضدش نیز بکار برد.
2- سازمان امنیت : این سازمان در واقع هدیه پیروزی کودتای خائنانه 28 مرداد است بعد از ارتش بزرگترین قلم بودجه را علنا و یا بصورت پنهانی مصرف میکند رعبی که این
سازمان در دلها انداخته است هرچند بیشتر جنبه تبلیغاتی و تو خالی دارد معذالک باعث شده است که اغلب مردم حتی از اظهار نظر نیز نسبت باین فجایع و بیدادگری ها خود داری کنند ولذا بیش از پیش اعتبار اعتبار فعال خود را از دست بدهند نباید فراموش کرد که بعد از کودتای استعماری 28 مرداد شیوه ارتباطات و اعمال پلیسی میهن ما بهمکاری و بودجه امپریالیزم آمریکا بصورت گویایی علمی تر و اصولی تر وخطرناک تر شد ضعف کیفی مبارزه رهبری و تشکیلاتی نهضت ملی ایران نشان داده که حتی قادر نیست در مقابل دستگاه پلیسی زوار در رفته و در و پنجره بازی مانند رکن دو و آگاهی که پیش از کودتای 28مردادسازمان پلیسی کشور بودند استقامت کند وآی باینکه بر آن پیروز نیز بشود و بدیهی است که با شرایط موجود یعنی اوضاعی که حریف به شکل ویران کننده ای به قدرت و اسلوب فعالیت های پلیسی خود افزوده و در عوض نهضت نتوانسته است رهبری لایقی را که قدرت مقابله با پلیس را داشته باشد تربیت کند نمیتوان با همان شیوه های گذشته با حریف به مقابله پرداخت سازمان امنیت جز نیروهای اصلی دستگاه میباشد و در واقع نیروهای ملی را به تیر رس ارتش هل میدهد این سازمان بشکل بسیار ماهرانه و خطرناکی در نیروهای ضد استعماری و خصوصا در مغز آن نفوذ میکند وبا جهت دادن نهضت بسوی باتلاق شکست عمر استعمار ودر نتیجه پایگاههای داخلی آن را اضافه میکند .
3-عدم اعتنای دستگاه بکلیه قوانین : در سیاهترین دوران دیکتاتوری رضا شاهی نیز مردم اینقدر از حمایت قانون بی بهره نبودند وبا اینکه چکمه های رضا شاهی با همه قوا به خرخره مشروطیت فشار میاورد معذالک هرگز تا بدین حد که امروز عملا قانون گور شده است قانون را خفه نکردند هر چند در انتخابات دخالت میکردند و هر چند که اکثریتی برای مجلس میتراشیدند ولی لاقل یک اقلیتد هر قدر که از لحاظ کمی ناچیز بالاخره میتوانستند به مجلس راه یابند چنانکه مصدق ها ومدرس ها ضمن همه فجایع ودیکتاتوری ها راهی بمجلس باز میکردند (تجاربی که استعمار انگلیس و دستگاه حاکمه ایران از نهضت نفت بدست آورد باعث شد که بشدت بر روی پارلمان حساب باز کند ودرمقابل ورود عناصر ملی وقاطع در آن بشدت استقامت کند ) هرچندکه روزنامه ها شدیدا سانسور میشد وهرچند که اخبار دقیقا کنترل میشد معذالک لاقل نطقهای نمایندگان مجلس را مینوشتند هر چند هم که سرنوشت روزنامه نویسان ملی وجسور چیزی جز مرگ ونابودی نبود ولی لاقل انقدر امکان میدادند که بعضی از حرف های خود را بنویسند وبمیرند ولی امروزه حتی این امکان هم موجود نیست دیوان عالی کشور که در واقع عالیترین مرجع رسیدگی به کلیه بی قانونی هاست بشکل پست ترین ناظران فجایع دستگاه وابسته باستعمار در آمده است هیچ مرجعی برای رسیدگی به مظالمی که دستگاه مایل به انجام آن است وجود ندارد هیچ کس نمیتواند به هیچ جایی شکایت ببرد اعتبار قانون فقط درهمان سیاه شدن صفحات کاغذ است وگرنه در زندگی مردم نظر وسلیقه تکیه گاههای استعمار است که حکم میکند نه تنها مبارزات سیاسی بلکه داشتن افکار سیاسی نیز مجازات دارد از این رو هرکس خود را بی دادرس وتنها احساس میکند وبدین ترتیب یا بیش از پیش بدرون خود میرود وخصلت اکتیو خود را از دست میدهد ویا اینکه بسته بشرایط وامکانات خود بدامان همین دستگاه می غلتد و عاملی برای ازدیاد این مظالم میشود دستگاه با پاره کردن زنجیر قانون ازپای خود بیش از هر وقت خود را برای کوبیدن ملت آزاد کرده است.

4- امکانات وسیع تبلیغاتی وبی پروایی از انتشار هرگونه دروغ واتهام
وقتیکه بزور سر نیزه آزادی از مردم سلب شد وهمه وسایل وامکانات تبلیغاتی در اختیار صاحبان قدرت قرار گرفت وقتیکه رهبری نیروهای مدافع آزادی نیزقابلیت وجسارت کافی برای دست زدن بهر آب وآتش جهت رساندن فریاد نهضت بگوش مردم وهمه جهانیان را نداشت بدیهیست که که دستگاه زور ودیکتاتوری پیوسته از انتشار هر گونه دروغی ابا نخواهد داشت مشروط باینکه بتواند بدین وسیله هر چه بیشتر منافع وموقعیت خود را تضمین کند وما پیوسته دیده ایم که چگونه با کمال وقاحت گاهی دنیا را به ثبات ایران توجه میدهند وگاهی اصلاحات را علم میکنند وگاهی مناسبات ارباب رعیتی را از بین میبرند وگاهی زنان را آزادی میدهند وگاهی راه افتادن سیل آسای کارخانه ها را تبلیغ میکنند وگاهی مژده نابودی بیسوادی را بگوش جهانیان میرسانند وگاهی ساختن میلیاردها خانه را پایان میدهند وگاهی باکشتن صدها تن از مردم معصوم وبی پناه ارتجاع سیاه را بگور میفرستند وغیره .
دستگاه حاکمه ایران چنانکه بارها نشان داده است میتواند با استفاده از کلیه وسایل تبلیغاتی موجود که دراختیار خود گرفته است همواره هرگونه اقدام مخالفی را هو کند واز طرفی نیزبابه کنترل کشیدن کلیه چاپخانه ها و روزنامه ها اجازه هیچگونه جوابی را ندهد این اسلحه که در واقع میتوان آنرا از لحاظی خطرناک تر از سر نیزه نیز دانست یکنفس افکار وذهن مردم رامسخ میکند. ژستهاومانورها وحرکات پی درپی تبلیغاتی اگرهم نتوانند
بیکباره مردم را نسبت به دستگاه خوشبین کنند لااقل این حسن را برای دشمنان ملت یعنی دستگاه حاکم دارد که مردم ساده دل میهن ما را دچار تردید نسبت به قضاوت های
خود میکند بطوریکه اغلب حاضر میشوند در مقابل این امواج مداوم تبلیغاتی صبر کنند تا اینکه دستگاه به وعده های خود عمل کند متاسفانه بایستی نتایج حاصله از این تبلیغ ها
را بالاتر از این دانست که بتواند فقط توده های ساده دل کشور مارا گول بزند زیرا ما خود بچشم خود دیده ییم که مغز های پوسیده وکارتونک گرفته کسانی را هم که دم از رهبری
مردم میزنند اشغال کرده است تا آنجاکه آقای الهیار صالح در شورای مرکزی جبهه ملی ایران فرموده اند:
اولا شرق وغرب دستگاه حاکمه ایران راپذیرفته اند همه محافل سیاسی جهان چه شوروی وچه انگلیس وچه آمریکا نسبت به حفظ این دستگاه وحدت نظر (حال آنکه خود انگلیسیها این روزها حتی در روزنامه های وابسته خود مثل کیهان واطلاعات تضاد جدی وکشمکش مداوم خود را با آمریکا در خاورمیانه بر ملا میکنند )دارند. از اینرو نمیتوان از تضاد بین استعمارگران استفاده کرد. ثانیا چون مجلسین باز شده اند لذا دیگر شعار استقرار حکومت قانونی هم اعتبار خود را از دست داده است. (واقعا که مرحبا ! موجودی که یک عمر در محافل سیاسی حتی چرا هم کرده باشد میداند که گشوده بودن مجلس موید استقرار قانون نیست بلکه موثر بودن نظر ملت درسرنوشتش میباشد که نشاندهنده
وجود قانون است ) وثالثا از آنجا که بسیاری از رهبران دنیا قوانین مملکتی خود را زیر پا گذاشته اند وبطرف دیکتاتوری گرایش پیدا کرده اند مانند فیدل کاسترو وغیره لذا دیگر شعار شاه سلطنت میکند نه حکومت نیز بی ارزش شده است. (بیچاره رهبری که هنوز
بین کلمه دیکتاتوری ومضمون دیکتاتوری تفاوتی قایل نیست وبین دیکتاتوری ملی وضد ملی فرق نمی بیند بنظر ما یکی از بدبختی های نهضت در زمان مصدق در این بود که دیکتاتوری ملی وجود نداشت تا زمینه برای رشد اشخاص بلصطلاح لیبرال وزبونی ماننده گوینده فرمایشات فوق ازبین برود.) سر انجام آقای صالح نتیجه گیری فرمودند:

چون دستگاه کاملا ازلحاظ داخلی مسلط واز جهت خارجی نیز مورد تایید قدرتهای جهان است لذا دیگر میبایستی در مبارزه را تخته کرد و با انتخاب سیاست صبر و انتظار سکوت
اختیار کرد ومنتظر حوادث آینده شد (پس از چهار سال سکوت وانتظار خائنانه واز دست دادن همه امکانات حساس مبارزه که در مسیر نهضت قرار گرفته بود توسط همین آقایان تازه به سیاست صبر و انتظار رو میآورند ! به به ! ) اتفاقا هنوز چند روزی از روی این نقطه
نظرهای بکر آقای صالح نگذشته بود که سخنرانی ژنرال مک نامارا در آمریکا دید بسیار
وسیع وجهانی آقای صالح را با کمال تعجب تایید کرد ! ژنرال مک نامارا وزیر دفاع آمریکا درگزارش خود بسنای آمریکا گفت :
وضع غرب در همه جا خوبست فقط حلقه زنجیر درایران سست است. موقعیت ایران ونه وضع اجتماعی آن بزرگترین ومهمترین بن بست غرب در سراسر جهان میباشد(متاسفانه ما عین جملات را نیافتیم وتقریبا مفهوم آنرا بکمک ذهن آوردیم )چنانکه نگریسته میشود این سخنان درست خلاف نظر محافل انگلیسی میباشد که گویا اتفاقا با لاطائلات آقای صالح منطبق است.
بهر حال از بسیاری دلایلی که انگیزه این نقطه نظر آقای صالح شده است گذشته میبایستی لااقل بگوییم که تبلیغات مداوم دستگاه همراه با سیل دروغها وهیاهوها باعث شده است که زعیم وهمپالکی هایش تصور کنند که علاوه بر اینکه دستگاه حاکمه ایران از همه لحاظ دارای موقعیت بسیار عالی ومناسبی است دیگر امکان هیچ گونه مبارزه ای هم از طرف مردم ومحافل ملی درمیان نیست.
دستگاه حاکمه ایران بعلت در اختیار داشتن کلیه وسایل تبلیغاتی کشور از انتشارات ورادیو تلویزیون گرفته تا روزنامه ها ومجلات وسینماها با خونخواری وجسارت تمام میتواند دست بهرگونه فجایعی بزند وبوسیله هیاهو وتبلیغات آنها را لوث کند چنانکه دیدیم که چگونه یورش چنگیزی خود را در اول بهمن 1340 بعنوان دفاع از اصلاحات ارضی
وکشتار دستجمعی مردم بی سلاح وبی پناه را در روز 15 خرداد1342 بعنوان مبارزه با ارتجاع سیاه از دستور روز خارج کرد وبا کشتن طیب وحاج اسمعیل در واقع برای صحت حرفها وحرکات خود قسم وآیه ارایه داد.
این امکانات ضد ملی که بشکل وسیعی در اختیار دستگاه حاکمه ایران قرار گرفته است وبطور مستقیم از مزایای آن بنفع استعمار بهره برداری میشود مزایای غیر مستقیم زیر را نیز برای امپریالیست ها و بویژه امپریالیست انگلیس وپایگاههای داخلی آنها تامین میکند
الف - سکوت در مقابل مظالم از ترس سر نیزه های ارتش وپلیس
ب – پراکندگی وعدم اعتماد عمومی از ترس دستگاههای پلیس وسازمان امنیت
پ- هاج وماج ماندن بسیاری از مردم درکشف حقیقت بعلت غرق شدن در امواج مداوم تبلیغات شبانه روزی دستگاه .
ت- دفاع نکردن مردم ازحقوق خود ویکدیگر بخاطر اینکه مرجعی که وارسته از رشوه خواری ودزدی ووابستگی حاضر برسیدگی وتمیز حق از باطل بوده باشد در کشورشاهنشاهی شش هزار ساله نمی یابند.
اینست وضع قوای خصم قوایی که از همه جهت برای سرکوبی نیروهای ملی ازخود استعداد نشان میدهد . اینست سنگرهای قوی دشمن دشمن که عملا نمیتوان در شرایط حاضر با حمله کردن مستقیم بآن منتظر پیروزی درخشانی شد . اینست وضع تیره ودردناکی که در آن قرار گرفته ایم اینها هستند نقاط ضعف ماکه در مقابل آن دشمن کاملا صف آرایی کرده است .
هرچند بنظر آنها که همیشه از واقعیات گریزانند ترسیم این اوضاع ظلمانی آنهم بدینصورت صریح وروشن انگیزه ای برای وحشت بیشتر دوست بوده باشد معذالک بنظر ما که می خواهیم با تکیه به حقایق و واقعیات راه خود را تشخیص دهیم وحرکت را آغاز کنیم مجسم کردن این تصاویر با همه تاریکیشان نه تنها لازم بلکه واجب است .
بهر حال ثمره همه این شرایط هرچه که باشد ما فرض میکنیم که ثمره آن فقط همان نارضایی وسیع وعمومی باشد که چنانکه گفته شد متاسفانه بصورت پاسیو اظهار وجود میکند.
در اینجا تنها یک عامل کلی میماند که بایستی وضع آنرا هم از لحاظ ارزیابی قوادر شرایط حاضر روشن کرد و آنهم مساله امپریالیستهاست.
بنظر ما دو امپریالیزم انگلیس و آمریکا در ایران اولی بخاطر حفظ منافع ونفوذها وقدرتی که با تلاش استعماری چند صد ساله خود در این سر زمین بدست آورده است ودومی بخاطر خارج کردن آن منافع ازدست اولی وانحصاری کردن خود کارشان به تضادی جدی کشیده است تضادی که بسته به شرایط مختلف دارای نوسان بوده ودر سال های اخیر اوج گرفته است وهنوز هم خاموش نشده است . بدیهیست که جزرومداین تضادوادامه آن در واقع ضعف کمی وکیفی نهضت ملی ایران میباشد اگر نهضت به عنوان یک قدرت تعیین کننده درمیهن ما اوج گرفته بود وامپریالیستها بسته بوضع خود بیشتر میکوشیدند تااختلافات خود راحل کرده وبرای درهم کوبیدن نهضت متحد شوند – چنانکه زمان مصدق همین کار راکردند- ولذااکنون هم که نهضت عملا ضعیف است لازم میاید تا آنجا که تضاد بین دو امپریالیزم اجازه میدهد از همین تضاد نیز بعنوان یک امکان استفاده کرد چنانکه مصدق کرد ولی متاسفانه آنرا بسلامتی بپایان نرسانید . لیکن در عوض مصر برهبری ناصر از آن بخوبی نتیجه گرفت – خلاصه اینکه تضاد بین دو امپریالیزم انگلیس وآمریکا درمیهن ماودرشرایط فعلی میتواند بعنوان یک امکان مساعد بنفع نهضت تلقی شود ورهبری نهضت نه باتکیه باین تضاد بلکه با تکیه بملت ایران از آن ماهرانه بهره برداری کند.
بدبختانه درمورد تضاد امپریالیست ها نیز عوامل وامانده ومشکوک رهبری جبهه ملی طوری ارزیابی میکنند گویی اصلا ملت ایران دراین میان وجود خارجی ندارد این محاسبه نه تنها از لحاظ اصولی غلط است ونه تنها مردم ونهضت را به بن بست میکشاند –چنانکه کشیده است – بلکه خائنانه نیز میباشد .
قبلا در همین مقاله نیروهای دشمن را در مقابل نهضت بشکلی کلی سنجیدیم حالا لازم است که نیروهای نهضت را در این میدان ارزیابی کنیم . چنانکه بیان شد نتیجه حاصله از قوای دشمن تا آنجا که میتواند عکس العمل آن در شرایط فعلی بنفع نهضت تمام شود آن نارضایتی عمومی ووسیعی است که بر سراسر زندگی ملت استعمار زده ما سایه انداخته است که متاسفانه این نارضایتی بعلت انحرافات وخیانتهای پی درپی یی که ملت ایران از رهبریهای خود دیده است ونیز بعلت اینکه سازمانهای سیاسی نتوانسته اند بشکل ثمر بخش مردم را راهنمایی کنند وهمچنین بعلت اینکه رهبریها دارای وسعت نظر وقدرت دید وشهامت رهبری وسواد سیاسی کافی برای برای تنظیم مبارزات ملی میهن ما نبوده اند وخلاصه بعلت اینکه هربار که بمیدان آمدن ملت نه تنها باعث پیروزی نشده است بلکه به یک شکست سهمناک دیگر بخاطر زبونی رهبریها منتهی شده است اینستکه نتیجه همه آنها افزوده شدن بغلظت فجایع وبیدادگریها بوده است وخلاصه به دهها دلیل دیگر که همگی ناشی از حماقت وساده لوحی وبلاخره آلودگی رهبری نهضت بوده استاین نارضایتی دیگر جنبه اکتیو وتشکیلاتی خود را (بیشتر بمعنی حزبی )تامدتها از دست داده است ولذا لازم میاید که نهضت را درشرایط فعلی با تکیه به همین خصایص عمومی و مسلطش براه انداخت وبابدست آوردن بعضی پیروزی ها روحیه مساعدی برای مبارزات تعیین کننده بعدی ایجاد کرد .

فصل سوم

ضعیف ترین وحیاتی ترین سنگر دشمن
قوی ترین ودینامیک ترین سنگر دشمن
امروز چه باید کرد ؟
اگر کسی دقیقا بمطالب قبلی توجه کرده باشد یک اشکال جدی واصولی برایش مطرح میشود وآن اینستکه:
خوب با تکیه بر این سخنان چنین نتیجه میشود که دستگاه حاکمه دقیقا وکاملا بر اوضاع
مسلط است وگذشته از تضاد دو امپریالیزم که خود متقابلا ( وهمچنین بعکس ) بتضاد پایگاههای داخلی آن دو مربوط خواهد شد در خط زنجیر دشمن در هیچ نقطه ای ضعفی ملاحظه نمیشود واز طرفی هم چون ملت بعلت نابابی رهبری خود تا بحال چندین بار سقوط کرده است وفعلا تا مدتی قدرت تحرک کافی ندارد پس دیگر هیچگونه امیدی هم برای مبارزه آنهم مبارزه یی ثمر بخش ومثبت مبارزه ای که دارای نتایج عینی وتحرک آفرینی بوده باشد درمیان نیست ودر واقع میبایستی بسیاست قبرستان آقای الهیار صالح اقتدا کرد.
درجواب بایستی بگوییم :
آنچه که فعلا میخواهیم تشریح کنیم وآنچه که فعلا توجه ما را بخود جلب کرده است وبلاخره آن پیشنهادی که ما برای نجات نهضت از بحران فعلی داریم درست همین است که ببینیم اولا کدام سنگر دشمن دقیقا ضعیف است ثانیا چگونه میتوان با امکانات موجود
مبارزه ای را آغاز کرد که بتوان به آینده آن امیدوار بود :
اصولا یک رهبری تاکتیکی در مواقعی که توازن قوا ووضع سنگرهای خود وخصم را به نفع خصم ارزیابی میکند ومتوجه میشود که دشمن بدقت در مقابلش سنگر بندی های فنی ودقیقی کرده است بجای اینکه با مصرف کردن قوای خودبرای حمله بسنگرهای محکم وفنی حریف بیش از پیش قدرت خود را تحلیل برد میکوشد تا ضعیفترین مواضع را جستجو
کند وبا حمله بآن شکاف کوبنده یی درقوای خصم بوجود آورد.
بطور کلی دشمن نمیتواند پیوسته در کلیه مواضع اش قوی باشد . بالاخره در یک جا ضعیف ودر جایی دیگر بشدت ضعیف است. وظیفه فرماندهی آگاه ودلسوز وتاکتیکی یافتن این مواضع وحمله خوانده شده بآنست.
بنظر ما چنانکه گفته شد دشمن در کلیه سنگرهای خود مانند ارتش وسازمان امنیت وتبلیغات ودروغ پردازی وتکیه بر تجارب وسیاست استعمار بویژه استعمار انگلیس وغیره قوی میباشد قدرت مانور کوبنده یی دارد بزرگترین جنایات را میتواند بسادگی از سر بگذراند از کشتن هر تعدادی از مردم بی سلاح و درد مند میهن ما ابا ندارد از زندان کردن
وشکنجه دادن وتیر باران کردن وسر به نیست ساختن وهیچ عمل غیر انسانی وظالمانه یی نمیترسدفاقد آبروی بین المللی میباشد.ولذانه قطع نامه های سازمان ملل ونه نامه های دلسوزانه این یاآن هیات نویسندگی واین یاآن فیلسوف جهانی تاثیری دربرنامه های
شیطانی آن ندارد اینها همه سنگر هائیست که با همه قدرت در آنها فرمانروایی دارد ُوشاید بتوان گفت که در هیچکدام آنها بطور مستقیم نیازی بملت ندارد وتف ولعنت این یا آن خانواده یی که فرزند ویا سر پرستش فدای جنایات دستگاه شده است برای این مناسبات مهم نیست ولی در این میان فقط یک سنگر است که نه تنها درآن نسبت به بقیه سنگرها ضعیف است ونه تنها در آن قدرت کافی ندارد بلکه دروازه های آن بشکل خرد کننده یی متلاشی شده وباز مانده است وبلکه در آن بیش از همه جا بمردم نیازمند است . و آنهم اقتصاد میباشد.
دشمن در سنگر اقتصاد خود که در واقع بنیاد سایر سنگرهایش نیز بحساب میآید بشکل وسیعی خلع سلاح شده وضعیف است .
چندین سال است که تضاد دو امپریالیزم انگلسی وآمریکا باعث شده است که آمریکا کمکهای خودرا باین دستگاه قطع کند . قطع این کمکها پایه های پوشالی اقتصاد وابسته وغیر تولیدی دستگاه را بشکل مهیبی در هم ریخت ولی ضعف کیفی رهبری نهضت نتوانست از این شرائط بنفع ملت بهره برداری کند . بعلت ادامه این تضاد هنوز دروازه کمکهای آمریکا به روی این دستگاه بسته است از طرفی دیگر دزدی ورشوه خواری واختلاس اموال عمومی وبرداشت از خزانه مات که خصیصه تفکیک ناپذیر حکومت های وابسته باستعمار وضد ملی است همچنان بشدت ادامه دارد دستگاه برای جلوگیری از سقوط یک باره خود 8 دراین چند سال ازیک طرف اوراق خزانه منتشر کرده واز طرفی دیگر پی درپی اسکناس چاپ زده واز طرف سوم هر چه بیشتر در آمد نفت را بکمک بکمک بودجه دولتی وغیر تولیدی آورده ومعذالک هنوز قادر نیست که بودجه سالیانه خود را با هرگونه ژیمناستیکی بدون کسر آن تصویب کند .
ازسوی دیگر باید توجه داشت که قدرت دستگاه در سنگرهای دیگرش قبل از هر چیز وابسطه بشرایط اقتصادی آن خواهد بود زیرا دستگاه تنهاد درصورتی میتواند ارتش را همچنان بعنوان چماق استعمار علیه ملت در دست خود بگیرد که بتواند بودجه کافی به آن برساند وحقوق آنها را سر موقع بپردازد دستگاه درصورتی میتواند پلیس وسرباز را در اعتصابات عمومی واعتراضات جمعی مردم بیست وچهار ساعته در گوشه وکنار خیابانها آماده نگهدارد که قادر باشد پاداشها ومزایایی جهت جنایاتشان بآنها بپردازد تنها در صورتی سازمان امنیت میتواند مامورین خود را علیه مردم گسیل دهد که دارای بودجه کافی برای این منظور باشد بودجه سازمان امنیت را بگیرید این سازمان با همه عرض وطولش ده دقیقه قدرت ایستادگی نخواهد داشت بودجه ارتش را بگیرید افسر ویا پاسبانی گوش به حرف مافوق که هیچ شاه هم بدهکار نخواهد بود هیچ سازمان امنیتی از روی وجدان وعاطفه وبحساب عقیده وایمانش سازمان امنیتی نیست بلکه بعلت پولش وبعلت اینکه منافعش در آنجا بیشتر تامین میشود بدینسو رو میآورد هیچ افسر وگروهبانی از روی عشق وایمان بارتش جنایت نمیکند بلکه بخاطر اینکه ارتش میتواند پولش بدهد ومیتواند بر اجتماع ومردم عادی مسلطش کند ومیتواند برای جنایات وفجایعش جایزه تعیین کند وپاداشش دهد بر روی ملت اسلحه میکشد لذا اگر بتوان راه حلی پیدا کرد که این بودجه ها قطع شوند اگر بتوان راه حلی یافت که دستگاه نتواند بودجه کافی برای آنها تامین کند این روش میتواند یک عامل بسیار موثر در تبدیل اطاعت کور کورانه ارتش به سر کشی طغیان وتخفیف جدی فعالیتهای ضد ملی سازمان امنیت باشد .
ما راه نجات نهضت را از بحران فعلی در این طریقه یافته ایم : مبارزه اقتصادی زیرا ضعیف ترین سنگر دشمن سنگر اقتصاد یات آنست زیرا قویترین سنگر مردم در شرایط فعلی در مقابل دستگاه سنگر مبارزه اقتصادی است زیرا در اینجا ست که بعکس جاهای دیگر دولت مجبور است دست بسوی مردم دراز کند زیرا دراین مبارزه یا خطر هیچ نیست ویا بحداقل میباشد ودر نتیجه با روحیه پاسیف مردم سازگار میباشد . چگونه میتوان حمله کرد ؟
گفته شد که وضع عمومی نهضت ومردم ایران در شرایط فعلی طوریست که ضمن داشتن نارضایتی حاد وهمگانی معذالک دارای خصلت جنبنده وفعال نیست مردم ما با اینکه از لحاظ بدبختی وعدم بهداشت وفقر وبیکاری ومرض وگرسنگی وبیخانمانی همه باهم متحدند معذالک از لحاظ علمی وسازمانی پراکنده میباشند .
فعلا لازم نیست از لحاظ علم الاجتماع دقیقا در این مورد تحلیل کنیم وعلت آنرا بیابیم همینقدر کافیست که بوجود آن اعتقاد داشته باشیم . هرکس بشخصه ناراضی است . همه ناراضی هستن همه کس حاضر است در واژگون کردن این مناسبات که انگیزه بیچارگی اش محسوب میشود عملی انجام دهد ولی حاضر نیست این عمل را هرقدر هم که خطر ناک باشد استقبال نمایدهمینقدر حاضر است که که خطر مهلکی تهدیدش نکند (بهتر است که یکبار برای همیشه بگوییم که غرض ما آن حالت عمومی وحاکم درمیان توده هاست نه آن حالات استثنایی ومحدود که بعضی ها حاضرند تا آخرین رمق وبا همه قوا و بشدید ترین شکلی پیکار کنند ) لذا لازم است پیشنهادات اولیه یی که برای کشانیدن مردم به مبارزه میدهیم تاحدود امکان با این شرایط قابل تطبیق بوده باشد پیشنهاداتی که داده میشود باید طوری باشد که انجام آن برای هیچکس در وادی امر مسولیتی و خطری را از جانب دستگاه ایجاد نکند هرکس بشخصه بتواند در آن شرکت کند حتی بی آنکه با دیگران مشورتی کرده باشد حتی بی آنکه در یک تشکیلاتی اسما وارد شده باشد میبایستی هرکس عملا مبارزه را بدون اینکه خطری جدی تهدیدش کند آغاز کند وقدم به قدم وارد سهمگینترین مبارزات مبارزه مرگ وزندگی علیه هرگونه استعمار وپایگاههای داخلی آنها شود یک چنین قدم اولیه ای برای رسیدن بیک چنان پیکاری مبارزه وجهاد اقتصادی خواهد بود . چگونه ؟
1-خارج کردن پولها از بانکها - این یک نوع شعار برای یک مبارزه اقتصادی است در این مبارزه همه کس میتواند شرکت کند هیچ خطری هم او را تهدید نخواهد کرد هرکس بشخصه قادر است در مورد اموال خود تصمیم بگیرد هرکس بشخصه قادر است حتی بی آنکه در سازمانی هم وارد شده باشد پول خود را از بانکها خارج کند وبدینترتیب در مبارزه علیه دشمنان ملت شرکت کند خارج کردن پولها از بانکها یعنی واژگون شدن همه روابط اقتصادی کشور یعنی چنان مبارزه ای که که نه تنها دستگاه حاکمه ایران بلکه دستگاه حاکمه ایالات متحده هم قادر نیست در مقابل این قهر واقدام عمومی اگر در آن کشور علیه اش بحرکت در آید استقامت کند.
امروز بانکها درواقع ستون فقرات اقتصادیات کشور از یکطرف وحفظ دستگاههای حاکمه از طرفی دیگر میباشند ارتباط بانکها نه تنها یک ارتباط داخلی است بلکه یک ارتباط خارجی وبین المللی نیز میباشد ورشکستگی یک بانک باعث تزلزل و ورشکستگی بسیاری بانکهای دیگر بسته بقدرت مالی آنها میشود از این رو این شیوه حمله ببانکها نه تنها دستگاع حاکمه ایران را در داخل بلکه در خارج نیز دچار بی تعادلی وحتی بهم پاشیدگی میکند.
ممکن است که گفته شود کسانیکه حاضرند در این جهاد اقتصادی شرکت کنند بیشتر طبقات پایین اجتماع میباشند در صورتیکه پولدارها یعنی آنها که پولهای کلانی در
بانکها بجریان انداخته اند صاحبان بانکها ونگهدارندگان آنها محسوب میشوند ولی بایستی صراحتا بگوییم که قضیه درست صد وهشتاد درجه عکس استدلال بالاست. زیرا در واقع از لحاظ فنی سرمایه عمده بانکها رانه سرمایه داران کلان بلکه همین افراد پایین اجتماع تشکیل میدهند . همین صد تومان دویست تومان هاست که بدون اینکه صاحبش برای دریافت آن عجله داشته باشد سرمایه عمده بانکها را تشکیل میدهد خصوصا با توجه باینکه متجاوز از ده میلیارد ریال درحساب پس انداز بانک ملی فعلا وجود دارد که مورد افتخار دستگاه میباشد ضمنا بد نیست توجه داده شود که اهمیت بانکها در زندگی عمومی دستگاه طوریست که اعتصاب کارمندان بانک جنبه جنایی به خودمیگیرددرصورتی
که حتی چنین محدودیتی برای ارتش نیز موجود نیست از اینرو میبایستی برای این حمله اقتصادی اعتبار کافی قایل شد.
2- تحریم راه آهن – معادل (...) درصد ازدر آمد دولت را راه آهن تامین میکند علاوه بر آن تمام کارمندان وکارگران راه آهن نیز از سود حاصله از این انحصار زندگی میکنند تحریم راه آهن نه تنها باعث میشود که این پول از بودجه دولت بنسبت تعیین کننده ای کم شود بلکه انگیزه ای برای طغیان کارمندان وکارگران راه آهن – که استعداد هم دارند – علیه دستگاه نیز خواهد شد ودر عین حال نتیجه آن بسود سرمایه های خصوصی . رانندگان واتوبوسها نیز تمام خواهد شد ودر نتیجه آنها را به نهضت متمایل خواهد ساخت .
3- تحریم دخانیات – 8/7% (هشت وهفت دهم درصد ) بودجه نیز از این انحصار دولتی تامین میشود وعلاوه بر آن بودجه کارمندان وکارگران خود این مرکز نیز از سودهای حاصله از آن تامین میگردد لذا تحریم آن باعث خواهد شد که مانند راه آهن هم ضربه یی جدی ببودجه دولت وارد آورده وهم کارگران وکارمندان آنرا که استعداد هم دارند علیه دستگاه بشوراند.
4- گمرکات – 18% (هیجده درصد ) بودجه از گمرکات تامین میشود وحتی بنا باظهار مسولین امر کسر بهای بودجه سال گذشته نیز توسط گمرکات جبران شده است ( که البته تا حد زیادی دروغ بوده و بیشتر دستگاه دست بانتشار اسکناس زده است ) وهمچنین امیدوارند که کسری بودجه امسال را نیز با همین وسیله جبران نمایند. ..... درصد واردات ایران را اجناس لوکس غیر ضروری تشکیل میدهد که در واقع دستگاه از طریق گرفتن گمرکات کلانی که برای آنها تعیین کرده است منافع زیادی علیه منافع ملت بدست میاورد .
..... درصد بودجه از طریق گمرکات ناشی ازورود اجناس نساجی تامین میشود. درحالیکه پارچه های بافته شده در درون کشور نه تنها کفاف مردم را میدهد بلکه بعلت نداشتن قدرت خرید عمومی که خود ناشی از حکومت استبدادی وابسته باستعمار میباشد زیاد نیز میاید تحریم کالاهای زینتی و غیر ضروری وارداتی نه تنها میتواند
بر بودجه کشور ودر نتیجه قدرت دستگاه وابسته باستعمار ایران ضربه وارد کند بلکه در مناسبات ایران با کشورهای امپریالیستی که میخواهند پیوسته درهای دروازه های اقتصادی ایران بروی محصولات اضافی آنها بازباشدنیز ضربه زده و از طرفی در وضع کارمندان وکارگران گمرکات نیز موثر واقع میشود.
عدم مصرف هرگونه پارچه خارجی وحتی عدم مصرف هرگونه پارچه یی که نخ آن نیز از خارج وارد میشود نه تنها ضربتی ببازار استعمار ونه تنها ضربتی ببودجه دولت محسوب بلکه از طرفی باعث همکاری جدی نهضت با صنایع داخلی شده واز سویی نیز باعث استقلال کارگر در مقابل رقابتهای خارجی محسوب میشود البته باید در نظر داشت که نمیتوان گمرکات را در مجموع دچار سکته وکسادی و ورشکستگی کرد ولی بالاخره میتوان ضربات قابل ملاحضه ای از طریق آن ببودجه دستگاه وارد ساخت.
5- تحریم روزنامه – کلیه روزنامه های فعلی ماشین تبلیغاتی دستگاه حاکمه واستعمار میباشد اخبار مندرجه در آنها بدقت از زیر نظر مامورین سازمان امنیت میگذرد عملا مردم روزنامه خوان کشور از اخبار جهانی وداخلی محروم اند مگر آن قسمت از اخباری که دستگاه انتشار آن را مجاز میداند روزنامه هایی که در زمان مصدق بقیمت دو قران فروش
میرفتند اکنون بدوبرابر آن قیمت یعنی چهار ریال فروخته میشود بی آنکه هیچگونه مطالبی از وقایعی که بنفع نهضتهای ملی جهان میباشد در آن بنویسند از اینرو برای اشخاص روزنامه خوان عدم خریدار ی این اوراق با آن مطالب بی مصرف وسانسور شده نه تنها ضربه ای از لحاظ خبری وفکری بحساب نمیاید بلکه سودی نیز خواهد داشت تحریم کلیه روزنامه ها ومجلات خصوصا دوروزنامه بزرگ روز یعنی اطلاعات وکیهان باهم علاوه بر جنبه های مفید ذکر شده دربالا باعث خواهد شد که مدیران این روزنامه ها مجبور شوند هر طور شده درج بسیاری از مطالب را در روزنامه هایشان را به دستگاه بقبولانند و اگر آزادی مطبوعات تماما اجرا نشود لااقل بمیزانی هر قدر هم که جزیی باشد بهررو عملی شود واین سانسور شدید هر قدر هم کم بالاخره تخفیف یابد ( البته این شعار یک شعار اقتصادی نیست ولذا ظاهرا مطابقت با مبنای مبارزه اقتصادی ندارد ولی باید گفت که مبنا گرفتن مبارزه اقتصادی در واقع بخاطر اینستکه ثقل این مبارزه برروی این پایه است ولی ضمنا شعارهایی هم هست که دقیقا در قالب مبارزه اقتصادی نمیگنجد.)
6-عدم پرداخت اقساط زمین توسط دهقانان- شعار اصلاحات ارضی به همان اندازه که در ابتدا دهن پرکن بود وبهمان اندازه که در آغاز باعث خشنودی وامید روستاییان ساده دل میهن شده بود اکنون باعث نفرت بیشتر خشم ونارضایتی بیشتر دهقانان شده است انتشار این شعار در میان دهات ایران آنهم با آن وسعت تبلیغاتی اقدامی بود که از عهده هیچیک از سازمانهای سیاسی کشور بر بدان شکل وقدرت بر نمیآمد دستگاه حاکمه ایران برای اجرای مانورهای سیاسی خود دهقانان را هر قدر هم مسخ شده. بالاخره بیدار کرده روستاییان دیگر میدانند که داشتن زمین حق آنهاست ومالک که تا بحال در ده مورد سجده قرار میگرفت اکنون دیگر نسبتا انگیزه یی برای تف ولعنت شده است. . شعار اصلاحات ارضی هرقدر هم که عوام فریبانه وبرای دربن بست گذاشتن نهضت وگول زدن دیگران مطرح شده باشد وتبلیغات در مورد آن از طرف دستگاه بهر دلیلی که بوده باشد وهر چند هم این شعار بعلت بی لیاقتی رهبری جبهه ملی بعنوان محکمترین پتک برای کوبیدن نهضت بکار رفته باشد معذالک جنبه های مثبتی هم برای نهضت دارد وآن نفوذ افکار ضد فئودالی وطرح ضرورت اصلاحات ارضی از طریق دستگاههای تبلیغاتی هیات حاکمه در مناطق روستایی بوده است که نتیجه آن افزایش سطح شعور اجتماعی دهقانان محروم ما میباشد که مالا این کار در مراحل بعدی مبارزه در صورتیکه نهضت قدرت استفاده از آن را بدست آورد بسود جنبش ملی و بزیان دستگاه حاکمه وابسته باستعمار خواهد شد.
نهضت میبایستی از این آگاهی دهقانان بدقیقترین شکلی استفاده کند وبا راهنمایی روستاییان آنهارا علیه دستگاه بشوراند بنطر ما آن شعاری که در شرایط فعلی میتواند در دهات ایران وخصوصا آن سری از دهات که در آنها باصطلاح اصلاحات ارضی صورت گرفته است نقش جدی وتعیین کننده یی بازی کند همین شعار عدم پرداخت اقساط زمین میباشد. . این شعار از یک طرف دهقانان ایران ودستگاه را رسما در مقابل هم قرار داده وانگیزه یی برای جنبشهای روستایی در سراسر کشور میشود از طرفی دیگر نهضت را بمیان دهقانان برده ودر نتیجه ریشه های آن را تقویت میکند واز طرف سوم نیز در صفوف خصم شکاف بوجود میاورد. زیرا مالکین نیز اجبارا برای دریافت اقساط خود بدستگاه فشار وارد خواهند کرد.
بعید نیست احمق ها ونق نقو های روشنفکری بگویند که در اینصورت دستگاه برای خاموش کردن شعله دروهله اول ممکن است که پرداخت این پولها را خود تقبل کند. تا با این مانورعلاوه بر جلوگیری کردن از ایجاد شکاف در صفوف خود کسب محبوبیت بیشتری
نیز در دهات ایران بکند در جواب بایستی بگوییم که اولا اگر این شعار بخودی خود داده میشد استدلال فوق برای مغزهای علیل جایز بود ولی ضمن توجه به شعارهایی که قبلا در همین مقاله پیشنهاد شده است این عمل دستگاه غیر ممکن بنظر میاید وثانیا اگر دستگاه دست به چنین عملی بزند خود کمکی بمبارزه ما میباشد زیرا هیات حاکمه بدینترتیب مبالغی بر بودجه خود که در حال ورشکستگی خواهد افتاد ( درصورت اجرای برنامه بالا از طرف مردم ) تحمیل کرده است وثالثا در اینصورت میتوان شعار وسیعتری را جانشین شعار قبلی ساخت وآنهم عدم پرداخت هر گونه مالیات است زیرا دولت که بخودی خود دارای بودجه یی نیست بودجه دولت بالاخره از طریق ملت وبطرق گوناگونی که یکی از آنها مالیات میباشد تامین میگردد آنوقت میتوان این شعار را بمد د شعار قبلی فرستاد:
مادام که مالیاتهای ما بجیبهای مالکین وغاصبان زمینهای کشور خالی میشود ملت ایران هیچگونه مالیاتی نخواهد پرداخت . وبدینصورت وسعت عمل از روستاهها به شهر ها نیز کشیده خواهد شد ( این شعار بعکس سایر شعار ها با خطراتی نیز توام میباشد معذالک بنظر ما با وضعی که فعلا دهات ایران بخود گرفته است قابل اجراست خصوصا با حملات اقتصادی دیگر که مستقیما به فلج کردن دستگاه کمک میکند ودر نتیجه دندان دشمن را دردریدن دهقانان میکشد.البته به همین اندازه نمیتوان اکتفا کرد وهمینقدر همه مددی نیست که میبایستی از روستاییان کرد.در هنگام خود رهبری ضمن استفاده از تجربیات حاصله از این مبارزه وهمچنین ضمن داشتن طرحهایی که فعلا نمیبایستی افشا کرد وظیفه خود را بکمک مردم بخوبی انجام خواهد داد . )
7- تحریم بلیطهای بخت آزمایی – (...) درصد بودجه را نیز همین بلیطهای بخت آزمایی تامین میکنند وعلاوه بر آن از طریق کشیدن دو تومان دو تومان پول کارگران ودهقانان بیچاره ودردمند شب نشینی وکیف خود را ساز میکنند همچنین با سرگرم کردن خیل جوشان بیکاران از طریق فروش این اوراق کارگران بیکار را که میبایستی علیه دستگاه دست بمبارزه زنند مسخ میکنند لذا تحریم این اوراق که در واقع برای کشیدن آخرین سکه پول بینوایان بامیدهای موهوم منتشر میشود میتواند از یکطرف ببودجه ضربه زده واز طرف دیگر نیز خیل بیکاران را با حمایتهای بعدی ناشی از رشد نهضت بچکش کوبنده یی علیه دستگاه تبدیل کرد .
ضمنا باید بخوبی متوجه بود که خریداران عمده این بلیطها در واقع همان کسانی هستند که پایگاههای اصلی نهضت محسوب میشوند واز اینرو این شعار مورد استقبال قرار خواهد گرفت.
8-تحریم قند وشکر – این روزها دستگاه حاکمه ایران نغمه جدیدی تحت عنوان لغو انحصار قند وشکر ساز کرده است و در واقع در حالیکه همه حکومت وفرماندهی کشور در دست بیگانه و استعمار است دستگاه بحساب سپردن کارهای مردم بدست مردم انحصار
دولتی قند وشکر را لغو کرده وتجارت آنرا آزاد اعلام کرده است و بنظر میرسد که بجز گرانی بیشتر قند وشکر ثمره ای از این لغو انحصار دولتی عاید مردم نخواهد شد ودر واقع غرض دستگاه از این حرکت اینست که بدینوسیله مردم را هو کند که نمیتوانند کارهای خود را بخوبی دولت انجام دهند ولی از وسایل سیاسی واقتصادی این قضیه فنی گذشته آ؛نجه مربوط ببحث ماست اینستکه دستگاه حاکمه میخواهد از این پس سودهای حاصله از انحصار دولتی قند وشکر را از طریق گمرکاتی که بواردات این اجناس تعلق میگیرد بدست آورد ودر واقع تحریم قند وشکر از جهتی نیز بهمان گمرکات مربوط میشود قند وشکر درگذشته که در انحصار دولت بود ... درصد بودجه واز این ببعد ...درصد بودجه کشور را تشکیل میدهد . واز اینرو تحریم پیروزمندانه آن ضرری جدی باقتصاد دستگاه وابسته باستعمار است.
9- وغیره- وبالاخره شعارهایی نظیر شعارهای فوق که در حین عمل میتوان بیش از اینها انگیزه هایی برای فلج کردن دستگاه وجسارت دادن بمردم یافت بنظر ما مبارزاتی از طریق فوق جز در آن قسمت که مربوط به عدم پرداخت اقساط زمینهای مالکین میباشد برای مجریان آن هیچگونه مسولیت یا خطری ایجاد نمیکند هرکس بشخصه میتواند دراین مبارزه شرکت کند وهیچ نیرویی هم قادر نخواهد بود که جلوی آنرا بگیرد خارج کردن پولها اغز بانکها ونخریدن اجناس لوکس ونخریدن روزنامه ها وسوار نشدن به قطارها وغیره بهیچوجه نمیتواند برای انجام دهنده آن خطری در بر داشته باشد وجز از لحاظ تبلیغاتی که نیازمند یک تبلیغات وسیع میباشد بهیچگونه تبلیغاتی 8 تشکیلاتی از نوع تشکیلاتهای حزب ی وحوزه نشینی نیازمند نیست هر کس که عملا در این راه اقدام کند جزو نهضت بحساب خواهد آمد بی آنکه لزومی بحضور در جلسات داشته باشد وبی آنکه نیازی بپرداختن حق عضویت ویا پر کردن آنکت داشته باشد در واقع بدینترتیب نهضت از لحاظ تشکیلاتی نیز تاحدودی باصول تشکیلاتی خود که عمومی بودن وکثرت در راه یک هدف واحد میباشد بی آنکه حوزه نشینی در آن تولید اجبارکند نیز میرسد این عملیات مالا باعث پریشانی واغتشاشاتی در کلیه ادارات وارتش وسازمان امنیت خواهد شد دستگاه در خطرناک ترین نقطه ضعف خود یعنی اقتصادیات ضربه خواهد دید تلو تلو خواهد خورد ودر نتیجه دیگر بادبان دیکتاتوری گرفته خواهد شد بدین ترتیب ترس ملت از دیکتاتوری میریزد ومیتوان با افزودن وسعت مبارزه و انتخاب تاکتیکهای جدی تر – بسته بشرایط واوضاع واحوال روز که پیش بینی دقیق آن احمقانه خواهد بود –ملت را بشکلی کاملا اکتیو و محکم علیه هر گونه استعمار وعلیه کلیه پایگاههای درونی آن بسیج کرد. این عملیات باعث خواهد شد که دستگاه بر روی ملت نیز حساب کند واجبارا از اینهمه تحقیر نسبت بمردم دست بکشد.

فصل چهارم
وسایل و تبلیغات.
جامعه روحانیت در گذشته.
تنهاراه کمک روحانیون به نهضت.

بنظر میرسد که اگر در اینجا راه حل انجام این عملیات را نیزنشاندهیم اسکلت این تز مبارزه اقتصادی کامل خواهد شد.
* * *
هیچ مبارزه سیاسی واجتماعی یی نمیتواند از تبلیغات جدا شود وخصوصا امروزه تبلیغات در وضع کلی جهان نقش گرفته است که دیگر به هیچ وجه نمیتوان به آن کم بها داد تز
پیشنهادی ما نیز نیازمند قدرتی تبلیغاتی متناسب باخودش از یکطرف ومتناسب با امکان تبلیغاتی حریف از طرف دیگر میباشد میزان ومقدار قدرت تبلیغاتی دشمن در مقابل ما مشخص است ولی متاسفانه بعلت ضعف وزبونی کیفی رهبری نهضت در سالهای اخیر بسیاری از امکانات تبلیغاتی که میتوانست در اختیار نیروهای ملی قرار گیرد از دست ملت خارج شده است بطوریکه حتی برای انتشار یک اعلامیه میبایستی از هفت خوان گذشت
واز سوی دیگر ضعف کادر که بشدت گریبان نهضت را گرفته است باعث میشود که تبلیغات حضوری نیز بشکل دردناکی محدود شود اینها گرفتاریهایی است که مزید بر اشکالات دیگر بشدت در مقابل نیروهای مبارز ملی علم شده است معذالک میبایستی توجه داشت که انتشارات ورادیو روزنامه ها ومجلات وغیره ضمن اینکه قدرت تبلیغاتی وسیعی میباشند ولی بزرگترین امکانات تبلیغی میهن ما نیستند اینها با همه اهمیت شان از لحاظ تبلیغاتی در درجه دوم قرار گرفته اند .
بزرگترین قدرت تبلیغاتی میهن ما در دست جامعه روحانیت است . امکانات تبلیغاتی این جامعه رو دست ندارد زیرا : میدانیم که فقر چنان گریبان عموم ملت ما را میفشرد که رادیو عملا در بسیاری از خانواده ها واکثر دهات ایران یافت نمیشود روزنامه ها نیز در واقع برای عموم ملت ایران منتشر نمی شوند زیرا بیسوادی و عدم بودجه کافی وهزاران بدبختی تعیین کننده دیگر باعث میشود که قریب نود وچند درصد اصولا بیاد روزنامه هم نیفتند بطوریکه میدانیم بزرگترین تیراژ پرفروشترین روزنامه های کشور یعنی کیهان واطلاعات آنهم تازه در حساس ترین مواقع که طبیعتا تیراژ روزنامه ها بالبا میروند 8 از صد تا صد وبیست هزار شماره در سراسر کشور تجاوز نمیکند یعنی حد اکثر از هر دویست نفر مردم میهن ما آنهم در حساسترین شرایط فقط یک نفر است که روزنامه ای میخرد در شرایط عادی که این رقم به یک نفر درمیان چهارصد نفر میرسد وتازه اغلب خوانندگان روزنامه نیز توجهی باخبار سیاسی واجتماعی فرمایشی آن که راست یا دروغ در هر حال سر ودست شکسته انتشار مییابد ندارند بلکه بیشتر بصفحه تصادفات وجنایات ستون سینمایی وجدول آن رو میاورند.
در مورد تلویزیون بعلت محدودیت بیشتری که دارد بهتر است صحبت نکنیم . در واقع مهلکترین وسیله تبلیغاتی دستگاه رادیو است که اغلب مردم باخبار وتفسیرهای سیاسی آن توجه ندارند وبیشتر بموسیقی ویا برنامه های دیگرش علاقه نشان میدهند واز طرفی دیگر درز بیشتر دهات ایران تعداد آن انگشت شمار میباشد .
در صورتیکه جامعه روحانیت بهیچوجه دارای چنین محدودیت هایی نیست . در دور افتاده ترین وفقیر ترین دهات ایران بالاخره یک مسجد یافت میشود . صدی نود خانواده های ایران بالاخره در ماه یکبار آخوندی به خانه خود می آورند تا برایشان روضه بخواند مساجد در واقع کلوپ های تبلیغاتی وسیعی هستند که بشکل شبکه پر تار وپودی در سراسر کشور پخش شده اند. واگر گوینده رادیو غیابا در روح ومغز مردم سمپاشی میکند روحانیون حضورا واز نزدیک با مردم تماس داشته و آنها را تبلیغ میکند. در حقیقت هیچ سازمانی در ایران بیش از روحانیون در بین مردم نبوده وازامکانات تبلیغاتی بهره مند نیست.

* * *
اینروزها جامعه روحانیت بعللی که تحلیل آن فعلا مورد نظر ما نیست رسما وارد میدان مبارزات سیاسی شده است متاسفانه سوابق سیاسی این جامعه بعد از مراحل اولیه مشروطیت درخشان نیست وخصوصا در نهضت نفت این جامعه نه تنها براه مصدق نیفتاد بلکه میتوان گفت که رویهمرفته در مقابل آن نیز ایستاد چهره ای از میان این جامعه که ابتدا با مصدق بود بالاخره خنجری را که مدتها پنهان کرده بود در حساسترین شرایط به پشت نهضت زد این دستهای خون آلود از آن آیت الله کاسشانی بود . پیشوای رسمی شیعیان جهان یعنی آیت الله بروجردی نیز علاوه بر اینکه در راه نهضت حرکتی از خود نشاان نداد حتی برای امر عمونمی وبزرگی مانند ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران وخلع ید از استعمار انگلیس کمترین تلگراف تبریکی هم نزد درعوض پس از کودتای خائنانه 28 مرداد که منجر بسقوط دولت ملی مصدق شد وپس از بازگشت شاه فراری از خارج تلگراف تبریک برای شاه که دستش تا کت بخون ملیون آغشته بود وبه بدیهی ترین شکلی با استعمار همکاری کرده بود فرستاد.
ضرورتی ندارد که فعلا زیاد بگذشته های جامعه روحانیت بپردازیم. همینقدر کافیست. معذالک این یک واقعیت است که در هر حال امروزه این جامعه برهبری علمایی مانند آیت الله خمینی آیت الله میلانی آیت الله طالقانی وغیره نه تنها وارد سیاست شده است بلکه وارد مبارزات سیاسی شده است وازاین بالاتر نسبت بد ستگاه استعماری وسمبل آن شاه نظریات صریحی را اعلام میکند وعملا خود را در کانال نهضت انداخته است.
بنظر ما خدمتی که این جامعه در شرایط فعلی میتوا ند بنفع نهضت وعلیه دستگاه حاکمه خاین ایران انجام دهد اعلام وپخش تزهای پیشنهادی فوق میباشد . باتوجه بامکانات وسیعی که این جامعه در اختیار دارد وبا توجه بوضع توده های مردم که نسبت باین جامعه حرف شنوی دارد میتوان قبول کرد که این مبارزه یا جهاد اقتصادی مانند تحریم تنباکوی آیت الله شیرازی نه تنها میتواند بدستگاه ضربات کوبندیی وارد کند بلکه میتواند انگیزه یی برای رشد نهضت وبحساب آمدن ملت وجرات گرفتن مردم شود وازطرفی نیز میتواند اقدامی برای تطهیر بعضی از آلودگیهای دامن این جامعه محسوب شود.
* * *
متاسفانه اقدامات وشعارهایی که تا بحال جامعه روحانیت برآنها تکیه داشته است بیشتر اصولی نبوده وحتی اغلب انحرافی نیز بوده است. جنبه جالب اقدامات روحانیون تاکنون در این سالهای اخیر فقط همان جنبه هیجانی ونمایشی کاربوده است وگرنه از لحاظ اصول وفن مبارزات سیاسی ضربتی مناسب با امکاناتی که در اختیار داشته نزده است وخصوصا با اعلام کردن اسرائیل وصهیونیزم بعنوان دشمن درجه اول استقلال میهن ما وبزرگترین امپریالیست واستعمارگر خاورمیانه در واقع شعارهای کاملا انحرافی داده است ودرشناسایی دشمن وهدف گیری صحیح آن مطلقا غلط تشخیص داده است. درست است که ما میبایستی درکشمکش دنیای اعراب واسرائیل جانب کشورهای عربی را بگیریم ولی در ضمن نمیبایستی اسرائیل را که خود از بسیاری لحاظ وابسته باستعمار است آنقدر پر بها دهیم که حتی استعمارگر وبزرگترین استعمار گر خاور میانه
وخصوصا ایران بدانیم وشاه را وابسته بآن وحتی همه کشور را در قبضه اعمال آن بدانیم . دشمن اصلی ما را انگلستان وآمریکا تشکیل میدهند که بعلت تفوفق استعمار انگلیس نسبت بآمریکا در این سرزمین در واقع دشمن درجه اول ما امپریالیزم استعمار انگلیس نسبت بآمریکا دراین سرزمین درواقع دشمن درجه اول امپریالیزم انگلیس خواهد بود هر گونه شعاری جهت منحرف نمودن ذهن مردم از این واقعیت نه تنها یک شعار انحرافی است نه تنها استتاری برای دشمن اصلی محسوب میشود بلکه خیانتی نیز به نهضت ملی ایران بحساب خواهد آمد.
* * *
جامعه روحانیت چگونه تزهای فوق را به شعار وفتوا تبدیل کند ؟
مافکر میکنیم که فتوا دادن این جامعه در مورد بانکها وغیره اشکال عمده ای نداشته باشد زیرا در حالیکه دستگاه با مزایای حاصله از این موسسات ملت مسلمان را قتل عام میکند
بدیهیست که وطیفه دینی ووجدانی هر فرد باشرفی حکم میکند که این مزایا رابسهم خود قطع نماید ولی آنچه ظاهرا ازلحاظ حقوقی ودینی فتوی دادن بآن تولید اشکال میکند موضوع عدم پرداخت اقساط زمین توسط دهقانان میباشد که اینهم درکنه قضیه کاملا از نظر دینی وملی قابل تفسیر است زیرا حتی خود دستگاه بارها اعلام کرده است که مالکین زمینها را غصب کرده اند ودر واقع این زمینها مال دزدی است . بدیهیست که خریدن وپول دادن بمال دزدی خودش از لحاظ اسلامی جایز نیست واضافه چون این زمینها قبلا هم مال همین دهقانان بوده ومالکین بزور گرفته اند لذا لازم میاید که هرکس باهمه قوا در گرفتن وخارج کردن مال فوق از چنگال دزدان بکوشد.
همه دیدیم که تبلیغات چند ماهه جامعه روحانیت توانست مردم را درسال گذشته بچنان تحرکی وادارد که عملا با دست خالی بمقابله با اسلحه گرم پرداختند. ( به بسیاری دلایل که عوامل بوجود آورنده 15خرداد بود فعلا کاری نداریم. ولی در هر حال نمیتوان آن حالت قرار گرفتن سینه لخت را در مقابل مسلسل انکار کرد.) لذا بدیهیست که همان تبلیغات بصورت اولی قادرند که مردم را برای انجام اعمالی بر مبنای پیشنهادات این رساله تجهیز کنند.
* * *
در خاتمه میبایستی توضیح بدهیم که :
بدیهیست اینها پیشنهادات نهایی جهت سامان نهضت نیستند اینها پیشنهاداتی مقدماتی میباشند وبدیهیست که برای مبارزات بعدی نیزبرنامه هایی از هم اکنون تنظیم شده که ضمن استفاده از تجربیات حاصله از این مبارزات اقتصادی بموقع خود تقدیم خواهد شد بیگفتگوست که بیان آنها در این شرایط نه تنها از لحاظ تاکتیکی غلط است بلکه پیش از اینکه حرکت اولیه یی آغاز شده باشد رویا باقی خواهد بود.



خلاصه:
زبونی وآلودگی نهضت در گذشته نهضت را تا حدود امکان از تحرک انداخته است دستگاه بشدت حکومت میکند ولی همه ناراضبی میباشند اما متاسفانه این نارضایتی اکتیو نیست لذا میبایستی مبنای مبارزه را بر روی همین نارضایتی غیر اکتیو قرار داد وروشی بر بنیاد آن جهت مبارزه تنظیم کرد باید روشی انتخاب کرد که برای مجریان آن یا دارای هیچ خطری نباشد ویا خطر بحداقل برسد .
دشمن مسلط است ولی در همه سنگرهایش قوی نیست در یک سنگر بشدت ضعیف است که خوشبختانه ملت در مقابل آن قدرت کافی را دارد تاکتیک مبارزه حمله به آن حلقه از زنجیردشمن میباشد که ازهمه سست تر است این حلقه اقتصاد است . مبارزه امروز میبایستی مبارزه اقتصادی باشد.
جامعه روحانیت اگر بعکس گذشته دارای صداقت ملی باشد ابزار مهمی درتشویق مردم برای این مبارزه محسوب میشود جامعه روحانیت اگر بعکس گذشته دارای صداقت ملی بوده باشد میبایستی در شرایط فعلی عمده فشار خود را از طریق تزهای پیشنهادی در این رساله تحت عنوان مبارزه وجهاد اقتصادی بدستگاه ضد ملی حاکمه وارد کند.
از هم اکنون میتوان به نتایج مفید این پیشنهادات امید داشت در صورتیکه کلیه محافل ملی وضد استعماری در راه بفعل در آوردن آنها اقدام کنند.

پیروزی با ملت ایران است.
23 فروردین 1343






0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home